9 / «شهداي گرانقدر اشكور : روستاي تلابنك »

9 / «شهداي گرانقدر اشكور : روستاي تلابنك »

 همسنگرم كجايي...؟ 

همسنگرم كجايي...؟

در راه شديد خوابم گرفت ، گوشه اي نزديك دشت عباس توقف كردم ، كمي استراحت كردم . 
شخصي به شيشه مي زد!! 
بيدار شدم ،از پير مردهاي عشاير بود . 
گفت :آقا دنبال من بيا!! 
با موتور جلو ميرفت ،من هم به دنبال او ؛ در جاده عين خوش حدود سه كيلومتر جلوتر توقف كرد ! 
كنار تپه خاكي كوچكي رفت ... 
خاكها را كنار زد . 
دو شهيد بي نشان آرام در كنار هم خوابيده بودند !! 
فهميدم آن خواب بي موقع بي دليل نبوده . 
پرسيدم چي شد كه دنبال من آمدي؟ 
گفت :پشت شيشه ماشين را خواندم...  

همسنگرم كجايي...؟

 

شهيد بزرگوار رضا آقاجاني تلابني  فرزند مهدي ( تلابنك )xqYZF

فرازي از وصيت شهيد آقاجاني ( درباره ي ضرورت رفتن به جبهه ):

به گفته ي روح ا... ( امام خميني ) همه چيزها را بايد موقتاً رها كرد و به ياري دين خدا شتافت و به جنايتكاران فهماند كه اسلام ما قدرت دارد و اسلام ما طرفداراني دارد كه هر موقع احساس كنند كه وجود آنها در هر كجا لازم است ، حضور دارند ... 

 



نویسنده : جمعیت ایثارگران اشکور
تاریخ : جمعه 22 خرداد 1394
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: